بینایی

ساخت وبلاگ
- سهیل: امروز از سفر برگشتم.(ذوق و شوق خاصی در چشمان سهیل بود.)- علی: ما هم که فقط خبر برگشتن را باید بشنویم!- سهیل: پنج روز سفر بودم. چند روستا رفتم.(با اشتیاق چند عکس و فیلم از سفر نشان می‌دهد.)- علی: برایت خوشحالم.- سهیل: خیلی تحویلم گرفتند علی. آن جا چیزی فهمیدم. من چند سال در تهران کار کردم ولی در میان‌شان جایی نداشتم. من به‌دروغ به آن‌ها لبخند می‌زدم، و آن‌ها به‌دروغ به من. اما وقتی به روستا رفتم برایم جا باز کردند و به من لباس خودشان را دادند و با هم آواز خواندیم. حس کردم به جایی تعلق دارم. تازه فهمیدم به کجا تعلق داشته‌ام.- علی: خوشحالم برایت. من هم مثل توام، با این تفاوت که آن روستا را هم ندارم.(سهیل سپس در خصوص پیشرفت‌های اخیرش و آینده‌ی روشن کاری‌اش صحبت می‌کند)- علی می‌پرسد: تو برای من چه آینده‌ای متصوری؟- سهیل: آینده‌ی خوبی برایت متصورم. اگر به دو نفر امید داشته باشم، اول خودم و بعد تویی!(علی می‌خندد اما سهیل جدیت را حفظ می‌کند.)- علی: از مسیری که آمده‌ام ناراضی نیستم، ولی حس می‌کنم به جایی هم نرسیده‌ام.- سهیل: تو به درک خوبی رسیده‌ای که اگر از این مسیر نمی‌آمدی به آن نمی‌رسیدی. شاید اگر تو نبودی من نمی‌توانستم دیشب از آن وضعیت روحی نجات پیدا کنم. دوستم به شدت من را عصبی کرده بود. تو چیز خوبی به من گفتی. گفتی اگر خیلی سعی کنی یک دیوانه را درک کنی خودت دیوانه می‌شوی. من به خودم آمدم.- علی: خوشحالم که لااقل یک فایده در زندگی‌ام داشته‌ام.- سهیل: فقط تو باید تا سی‌سالگی یک هویت برای خودت درست کنی. طوری که هر کسی گفت علی آن در ذهنشان بیاید. همان طور که من برای خودم درست کردم.- علی: حرفت را قبول دارم. ولی من سعی کرده‌ام هویت خودم را در بی‌هویتی تعریف کنم. دوست داشته‌ام بینایی...
ما را در سایت بینایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rahedoor-t بازدید : 25 تاريخ : يکشنبه 6 اسفند 1402 ساعت: 18:58

باید کمک کنم برای کاردستی یک خانه درست کند. کلاس هفتم است و بچه‌ی زرنگی است. از فرصت استفاده می‌کنم تا در خصوص درس‌هایش صحبت کنیم.می‌پرسم:- ب‌م‌م ک‌م‌م رسیده‌اید؟- آره.- ب‌م‌م چیه؟- هنوز معلم‌مان درس نداده.کمی سکوت می‌کنیم. می‌پرسم:- هشت ضرب چه دو عددیه؟- چهار دو تا.- چهار خودش ضرب چه دو عددیه؟- دو دو تا.- پس دو ضرب‌در دو ضرب‌در دو می‌شه هشت، درسته؟- آره.کمی سکوت می‌کنیم و می‌پرسم:- هفت ضرب چه دو عددیه؟- یک ضرب‌در هفت.- فرض کن یک قبول نیست.پس از مدتی با اعتماد به نفسی که در اثر یافتن جواب به دست خود کسب کرده می‌گوید:- سه و نیم ضرب‌در دو.کمی خشکم می‌زند. لذت خاصی از شنیدن جواب‌اش می‌برم. البته خیلی هم تعجب نمی‌کنم، چون انتظار شنیدن چیزهای ناآشنا را همیشه از بچه‌ها دارم. یک بار کمی به این که آیا می‌شود برای اعداد حقیقی هم نظریه‌ی اعداد داشت یا نه فکر کرده بودم، ولی دنبال جوابش نرفته بودم. می‌گویم:- فرض کن اعشاری قبول نیست.کمی فکر می‌کند. می‌گوید نمی‌دانم، چیزی پیدا نکردم.می‌پرسم:- به نظرت اگر بیشتر فکر کنی می‌توانی چیزی پیدا کنی؟کمی بیشتر فکر می‌کند. می‌گوید:- هفت ضرب‌در یک.- یک قبول نیست.- نمی‌دانم.- به نظر اگر کس دیگری بگردد می‌تواند پیدا کند؟ خودت بعداً بیشتر فکر کنی می‌توانی پیدا کنی؟- نمی‌دانم.- می‌توانی ثابت کنی هر کسی بگردد نمی‌تواند پیدا کند؟- نمی‌دانم. شاید کس دیگری بتواند این را ثابت کند ولی من نمی‌توانم.- فکر کن ببین می‌توانی. ممکن است جواب‌های مختلف داشته باشد. ممکن است یک جوابی پیدا کنی که کسی پیدا نکرده باشد.فکر می‌کند. چیزی پیدا نمی‌کند.می‌گویم:- من یک چیزی می‌گویم ببین درست است؟ هر دو عددی را ضرب کنی ضرب‌شان بزرگ‌تر از خودشان می‌شود قبول داری؟ـ آره.- بیاییم همه‌ بینایی...
ما را در سایت بینایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rahedoor-t بازدید : 24 تاريخ : يکشنبه 6 اسفند 1402 ساعت: 18:58

[خطر اسپویلر]خشونت صحنه‌ی اول قهوه‌خانه اون قدر کافی بود که همون لحظه‌ی اول فهمیدم قراره این انیمه رو تا آخر ببینم. مگر نه این که چیزی که به خاطرش انیمه می‌بینیم، No nonsense بودن اون‌ها است. نمایش ذات واقعیت‌ها بدون هیچ خجالتی.چیزی که در سرتاسر انیمه جاریه «حسادت و رقابت» بین دو دوست‌ئه. گاتس، یک فرد خودساخته است؛ شمشیرش که هم‌قد خودشه، نشون می‌ده اون همیشه لقمه‌ی بزرگ‌تر از دهنش برداشته، و البته از پسش براومده. اما گریفیت متفاوت متولد شده، قابلیتش ذاتیه. ذاتا اشراف‌زاده است، گر چه خون اشرافی نداره.اما این دو دوست عمیقا دشمن‌اند. خدایان چیزی جز یادآوری‌کنندگان واقعیت نبودند. تضاد این دو «برابر» و قربانی شدن هر چیزی برای همین تضاد. تضادی که بر خلاف یک فیلم معمولی هیچ وقت در جروبحث و اختلاف‌نظر دو کاراکتر نمود پیدا نکرد. با یک انیمه سروکار داریم؛ دوست واقعی من کسیه که بتونم با خودم برابر بدونمش، فقط همین! بینایی...
ما را در سایت بینایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rahedoor-t بازدید : 27 تاريخ : يکشنبه 6 اسفند 1402 ساعت: 18:58